محرم ۹۸
عزیزم امسال اولین سالیه که شما محرم در کنار ما هستی.
یه لباس سیاه از ساره داشتم که برات کوچیک بود و بابایی رفت برات لباس سیاه خرید و عزادار آقامون امام حسین شدیم.
چقدر روضه ی امام حسین رو دوست داشتی. بیشتر می رفتیم خیابان بی سیم خیمه حسینی مجمع جوانان شهید مفتح. شما حتی وقتی که خواب بودی تا توی خیمه می رفتیم بیدار می شدی و تا آخر روضه چشمهات رو باز نگه می داشتی حتی شده به زور و به اطرافت نگاه می کردی و آروم بودی.
با حضرت ابوالفضل عهد بستم که اگه خدا بهمون بچه داد خادم آقامون بشه و خدا شما رو به ما داد.
انشاالله که به عهد من وفا کنی عزیزم و لیاقت نوکری آقامون رو داشته باشی.
شب اولی که آماده ی رفتن به روضه شدیم.
امیرعباس با لباس مشکی که بابایی براش خرید.
امیرعباس و بابایی😍
امیرعباس و امیرعلی😚
ساره و امیرعباس و امیرعلی😘
دوستان عزاداریهاتون قبول و التماس دعای فراوان