امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

برای امیرعباس گلم

خاطرات پسر گلم

شش ماه و نیمگی و پایان انتظار من😘

1398/10/21 17:33
247 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام

باز هم پیشرفتی دیگر و پایان انتظار من 😊

سه شنبه ۹ دی ماه خونه ی خاله راضی بودیم که:

برای اولین بار بدون کمکِ کسی یا چیزی خودت دمر افتادی.

اینقدر ذوق رو کردم که نگو.

من و خاله توی آشپزخونه بودیم و وقتی اومدیم تو رو در این حال دیدیم😊

روی شکم بودی اما انگار ناراضی و اصلا این حالت رو دوست نداشتی و گریه افتاده بودی😁

تا شب دو بار دیگه هم دمر افتادی.

اولاش خیلی تلاش می کردی و با سختی بسیار و فقط روی پهلوی چپت دمر می افتادی اما الان دیگه به راحتی و روی دو پهلو دمر می افتی اما در کل خیلی این حالت رو دوست نداری شاید چون هنوز نمی تونی سینه خیز بری😉

بهت تبریک میگم عزیزم.

خیلی دوستت دارم.😍😍😍



گریه میکردی و نمی خواستی در حالتِ دمر باشی🤔 و عکس بهتر از این نشد ازت بگیرم😉

اینم عکسهای شما و حسنا خونه ی خاله😍😍😍








 

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

زهرا‌بانوزهرا‌بانو
21 دی 98 17:50
عزیزم مبارکه
عمه فروغعمه فروغ
22 دی 98 12:30
😘😘
یلدا
28 دی 98 10:41
تا میتوانی آرام بزرگ شو و دل من را بیشتر آب کن.
طاهرهطاهره
19 بهمن 98 1:07
انشاالله هرروزشاهدپیشرفتت باشم عزیزدلم 😍