شش ماه و نیمگی و پایان انتظار من😘
عزیز دلم سلام
باز هم پیشرفتی دیگر و پایان انتظار من 😊
سه شنبه ۹ دی ماه خونه ی خاله راضی بودیم که:
برای اولین بار بدون کمکِ کسی یا چیزی خودت دمر افتادی.
اینقدر ذوق رو کردم که نگو.
من و خاله توی آشپزخونه بودیم و وقتی اومدیم تو رو در این حال دیدیم😊
روی شکم بودی اما انگار ناراضی و اصلا این حالت رو دوست نداشتی و گریه افتاده بودی😁
تا شب دو بار دیگه هم دمر افتادی.
اولاش خیلی تلاش می کردی و با سختی بسیار و فقط روی پهلوی چپت دمر می افتادی اما الان دیگه به راحتی و روی دو پهلو دمر می افتی اما در کل خیلی این حالت رو دوست نداری شاید چون هنوز نمی تونی سینه خیز بری😉
بهت تبریک میگم عزیزم.
خیلی دوستت دارم.😍😍😍
گریه میکردی و نمی خواستی در حالتِ دمر باشی🤔 و عکس بهتر از این نشد ازت بگیرم😉
اینم عکسهای شما و حسنا خونه ی خاله😍😍😍