ختنه کردن امیرعباس😁
سلام پسرکم😍 شنبه بعدازظهر یعنی ۲۹ تیرماه رفتیم خونه ی آقاجون. شما با خانومجون رفتی حمام. اول ساده جون رفت و بعد شما. خاله راضی و حسناجون هم اونجا بودن.😙 ساعت ۴ و ربع بود که آجی ساده رو پیش خاله راضی گذاشتیم و رفتیم بیمارستان عسگریه برای ختنه کردن شما.😐 لحظات پراسترسی بود. شما هنوز زردی داری ولی دکتر گفت که میتونیم برای ختنه کردن شما اقدام کنیم. کلی بچه آورده بودن در سن های مختلف. شما با خانومجون رفتی داخل اتاق و من بیرون توی سالن منتظر بودم. وقتی اومدین بیرون خواب بودی و خانومجون قنداق کرده بود تا تکون نخوری و درد نداشته باشی. تا دیدمت بغلت کردم و نشستم. گریه ام گرفته بود هرچند که تو خواب بودی و آروم.😢 خانومجون ...