امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

برای امیرعباس گلم

خاطرات پسر گلم

😙😙😙یک سالگیت مبارک امیرعباسم😙😙😙

1399/3/28 11:12
248 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام

پسرک یک ساله ی من سلام

تولدت مبارک






یک سال گذشت، انگار همین دیروز بود. هنوز جلوی چشمانم است.

استرس ها و دردهایی که داشتم و شیرینی حضور تو در زندگیم هنوز هم برایم تازگی دارد.

هنوز هم برایم باورکردنی نیست که تو موجود زیبا و دوست داشتنی کمتر از ۹ ماه در شکمم بوده ای و معجزه ی خدا را برایم رقم زدی.

معجزه ی دوست داشتنی من:

تولدت مبارک

دو روز پیش یعنی ۲۶ خرداد روز تولدت بود که نشد در روز تولدت برات جشن بگیریم. انشاالله هفته ی آینده یه جشن کوچولو برات می گیریم.

الان که دارم برات می نویسم شما در خواب نازی وگرنه نمی گذاشتی بنویسم و همش از سر و کول من بالا می رفتی و گریه می کردی تا بغلت کنم و دورت ببرم.

پسرک لوس من!

فوق العاده به من وابسته شده ای. به بول خاله مریم کاش بزرگ هم که می شوی اینقدر مامانت رو دوست داشته باشی😁

پریروز با ساره جان و عمه رفتیم مرکز بهداشت برای مراقبت و واکسن یک سالگیت:

وزنت ۱۰ کیلو بود که توی ۶ ماه فقط یک کیلو اضافه کرده بودی و از نمودنمودارا پایین اومده بودی. قدت ۷۳ و دور سرت ۴۸ بود.

واکسنت رو هم آقای صادقی زد و خداروشکر نه درد داشت و نه تب و به خوبی طی شد.

خوب اینم مطالبی که به مرور برات یادداشت کردم و الان توی این پست برات می فرستم.

انشاالله عکس دوازده ماهگی و جشن تولدت رو در پستهای بعدی برات می فرستم.

خیلی دوستت دارم عزیزکم.

• 24 اردیبهشت ماه برای اولین بار چهاردست و پا رفتی😙

• دست دستی می کنی👏

• دو زانو روی زمین می نشینی😊

• وقتی می گیم الله اکبر بگو دستهات رو بالا میبری😉

• وقتی میگیم سلام یک دستت رو بالا میاری و می خندی😄

• لگوبازی رو دوست داری و باهاش سرگرم میشی☺

• عاشق میوه هستی.😋

• اگه نان باشه دیگه غذات رو نمیخوری و فقط نان خالی می خوری و ما بهت میکیم نون خالی خور😁

• مفاهیم بیا، بده، بگیر، نرو، نیا رو بلدی.😊

• یاد گرفتی تا در سالن باز باشه سریع خودت رو به در میرسونی که بری بیرون. یه کم میری جلو بعد به پشت سرت نکاه میکنی ببینی ما میایم دنبالت یا نه! تا میگیم وایسا اومدم بگیرینش سرعتت رو زیاد می کنی و بلند بلند میخندی و فرار می کنی😊

• به همه جا بلند میشی می ایستی و همینطور که دستت رو به مبل و دیوار و در می گیری راه میری.👏

• با روروئکی که از خاله گرفتیم خودت به تنهایی کلی راه میری و ذوق می کنی. با کالسکه ات هم راه میری. دستت رو می گیری بهش و بلند میشی و هاش میدی و راه میری😉

• دالی بازی رو خیلی دوست داری.😍

• پنجشنبه 25 اردیبهشت ماه اولین شلواری که پاره کردی😉

• شنبه 3 خرداد یاد گرفتی از پله ها بالا بری.👏

• عاشق اینی که لگوهات رو جمع کنی و توی سطلش بریزی.😚

• دو تا چیز پیدا میکنی و هر کدومش رو توی یکی از دستهات میکذاری و به هم می کوبی.😁

• کلا تولید صدا رو خیلی دوست داری. مثلا قاشق رو توی بشقاب می کوبی، عروسکهای صدادارت رو تکون میدی و می خندی. ساره برات یه جغجغه ی کوچولو درست کرده🤔 بین دو تا در بطری یه مهره گذاشته و در بطری ها رو به هم چسبونده، صدا تولید میکنه.

• فوق العاده گرمایی هستی و گرما کلافه ات می کنه و گریه می کنی مخصوصا خونه ی ما که اینقدر گرمه و دو سه روزی هست که کولرمون رو روشن می کنیم.😊

• خیلی به من وابسته شدی و هر جا من میرم دنبالم میای و گریه می کنی تا بغلت کنم. شیر هم تازکی ها خیلی می خوری و عوضش غذا خیلی نمی خوری! اصلا نمیتونم جایی بگذارمت و برم، چون همه رو کلافه می کنی از بس گریه می کنی!🤔

• تا میگیم امیرعباس مامانجون کو یا دایی کو سریع به عکسشون نگاه میکنی و می خندی و دستت رو به نشانه ی سلام بالا می بری.🤗

• تا مهر می بینی میخوابی و سرت رو روی مهر می گذاری و مثل ما سجده میکنی😍

• بای بای کردن رو هم یاد گرفتی و موقع خداحافظی دستت رو تکون میدی.✋

• تا غذا یا میوه می بینی میگی بخ.😙

• در یخچال یا کابینتها رو که باز می کنیم سریع خودت رو می رسونی و اگه درو ببندیم جیغ میزنی و گریه میکنی!😁

• شنبه ۱۷ خردادماه ساعت ۸:۱۵ دقیقه عصر، خونه آقاجون با کمک خانومجون ایستادی و بعد برای اولین بار حدود ۵، ۶ ثانیه تونستی تعادل خودت رو حفظ کنی و بایستی. (البته توی این دو سه روزه چند باری در حد یکی دو ثانیه ایستاده بودی اما خونه آقاجون شاهکار کردی😉)

• بازی کلاغ پر رو یاد گرفتی و تا میگیم کلاغ انگشتت رو بالا میاری یا نگاه به انگشت من می کنی تا روی زمین بگذارم و با گفتن پر ببری بالا. بعضی وقتها هم پر رو میگی بغضی اوقات هم خودت انگشتت رو روی زمین می گذاری و بلند می کنی و میگی ب.😊

• اتل متل توتوله رو هم دوست داری و دستت رو روی پاهات میگذاری.😍

• وقتی میگیم امیرعباس خجالت بکش سرت رو پایین می اندازی و دستهات رو به هم فشار میدی و خجالت میکشی😉

• میگیم لالا کن سرت رو روی بالش می گذاری و می خوابی 😌

• وقتی ما به نماز می ایستیم سریع خودت رو به ما میرسونی و با مهر بازی میکنی و میخوای بخوری وقتی هم میگیم الله کن میخوابی و سرت رو روی مهر میگذاری😙

• ۱۹ خردادماه: آخر شب نشسته بودی و برای خودت کلاغ پر می کردی یعنی انگشتت رو روی زمین می گذاشتی و بعد بالا می آوردی و می گفتی ب😁

• وقتی میگیم یاحسین بگو دستت رو آروم همینطور توی سرت می زنی 😉

• توپ بازی رو هم دوست داری و توپ رو پرت می کنی برای ما و میخوای ما هم برات پرت کنیم.😉

• ۲۳ خردادماه: یاد گرفتی نانای نای می کنی دستهات رو بالا میاری و تکون میدی😁

• وقتی با تلفن حرف میزنیم مدام میخوای ازمون بگیری وقتی بهت میدیم پرت میکنی یه طرف و میای بغلمون😉 انگاری تلفن هووت شده🤣

• به آجی ساره حسادت میکنی و تا آجی میاد بغل من سریع خودت رو میرسونی به ما و با فشار و جیغ و داد آجی رو از ما دور میکنی🤔

• وقتی می پرسیم مثلا امیرعباس آجی کو دستهات رو بالا می بری و میگی ر یعنی رفت!😙

• ظرف ها و بطری ها و کلا چیزهایی که در دارند رو دوست داری و کلی وقت سرگرم میشی تا درشون رو برداری و دوباره ببندی😁




 

پسندها (10)

نظرات (6)

زهرا‌بانوزهرا‌بانو
28 خرداد 99 13:34
عزیزم ماشاءالله به آقا امیر عباس
تولدش مبارک انشاالله 120 ساله بشه
مامانی امیرعباس و ساره
پاسخ
ممنون گلم😍😍😍😍😍
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
28 خرداد 99 13:44
اییی جونمممم عشقه این جوجه🥰🥰🥰🥰🥰
تولدت مبارک امیرعباس جون💙💙
مامانی امیرعباس و ساره
پاسخ
نظر لطفته عزیزمممم
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
28 خرداد 99 20:49
تولدت مبارک باشه امیر عباس کوچولو ❤🎂
مامانی امیرعباس و ساره
پاسخ
ممنون گلم
عمه فروغعمه فروغ
28 خرداد 99 22:03
هزارماشالاش باشه خدا حفظش کنه براتون😘تولدش مبارک❤
مامان آیسلمامان آیسل
28 خرداد 99 22:27
یکسالگیت مبارک امیر عباس دوست داشتنی...امیدوارم سالهای سال شاد و سعادتمند باشی❤️
مامانی امیرعباس و ساره
پاسخ
ممنون عزیزممممم
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
3 تیر 99 4:02
یکسالگیت مباااارک باشه عزیزمن

چ پیشرفتهای خوبی

اخه نون خالی خور ببین اینقدر شیطونی وزنت کم شده😀😀😘😘